حکمت 252 نهج البلاغه: فلسفه بعضی احکام شرعی
وَ قَالَ (علیه السلام): فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ، وَ اَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ، وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ، وَ الْحَجَّ [تَقْوِیَةً] تَقْرِبَةً لِلدِّینِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ، وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ، وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ، وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ، وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ، وَ تَرْکَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِیناً لِلْعَقْلِ، وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّةِ، وَ تَرْکَ اِّنَى [اِّنَا] تَحْصِیناً لِلنَّسَبِ، وَ تَرْکَ اللِّوَاطِ تَکْثِیراً لِلنَّسْلِ، وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ، وَ تَرْکَ الْکَذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ، وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ، وَ الْأَمَانَةَ [الْإِمَامَةِ] نِظَاماً لِلْأُمَّةِ، وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَةِ. حکمت 252
و فرمود (ع): خداوند ایمان را واجب نمود، براى پاکى دلها از شرک
و نماز را براى منزه ساختن مردم از خودخواهى
و زکات را براى رسیدن روزى
و روزه را براى آزمودن اخلاص مردم
و حج را براى نیرو گرفتن دین
و جهاد را براى عزت و ارجمندى اسلام
و امر به معروف را براى اصلاح مردمان
و نهى از منکر را براى باز داشتن سفیهان از زشتی ها
و صله رحم را براى افزون شدن شمار خویشاوندان
و قصاص را براى ممانعت از خونریزى
و اجراى حدود را براى بزرگ نشان دادن زشتى اعمال حرام
و منع از شرابخوارى را براى حفاظت از عقلها
و اجتناب از ى را براى رعایت عفت مردم
و ترک را براى سلامت نسب ها
و ترک لواط را براى افزونى نسل
و شهادتها را براى گرفتن حقوق انکار شده
و ترک دروغگویى را براى حرمت یافتن راستگویى
و سلام کردن را براى ایمنى بخشیدن از هر چه مایه هراس است
و امامت را براى نظام امت
و اطاعت را براى بزرگداشت امام.
ترجمه دکتر آیتی
امیرالمؤمنین (علیه السلام):
حقّ و حقیقت در تمام حالات جدید و تازه است گر چه مدّتی بر آن گذشته باشد. و باطل همیشه پست و بی أساس است گر چه افراد بسیاری از آن حمایت کنند.
وسائل الشّیعه، ج 25، ص 434
در نهج البلاغه 64 مورد از قرآن کریم یاد شده که موارد آن به نقل از کتاب نهج البلاغه موضوعی در ذیل آورده می شود. (البته ممکن است موارد دیگری هم باشد که در اینجا ذکر نشده است)
ألا ان فیه علم ما یاتى، و الحدیث عن الماضى، و دواء دائکم، و نظم ما بینکم.
آگاه باشید! در این کتاب الهى است علم هر آنچه که خواهد آمد و سخن هر آنچه که گذشته است و دواى درد شما و نظم آنچه که در میان شما باید باشد.1
من شَفَع له القرآن یوم القیامة شُفّع فیه، و من مَحَل به القرآن یوم القیامة صُدّق علیه.
کسى را که قرآن در قیامت شفاعت کند، شفاعتش قبول شود و کسى که قرآن از او شکایت نماید، شکایتش پذیرفته مى شود.2
أنزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقّده، و بحرا لا یدرک قعره، و منهاجا لا یضل نهجه، و شعاعا لا یظلم ضوءه، و فرقانا لا یخمد برهانه، و تبیانا لا تهدم أرکانه، و شفاء لا تخشى أسقامه، و عزا لا تهزم أنصاره، و حقا لا تخذل أعوانه.
خداوند قرآن را بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرو فرستاد، در حالى که نورى است که قندیل هاى آن خاموش نمى شود و چراغى است که افروختن آن فرو نمى نشیند و دریایى است که ژرفاى آن پیدا نمى شود و راهى است که رفتن در آن گمراهى ندارد و شعاعى تابان است که روشنى آن پایان ندارد و جدا کننده حق و باطل است که دلیل و برهانش سست نمى گردد و بنایى است که پایه هاى آن ویران نمى شود و شفابخشى است که با وجود آن بیمارى ها موجب ترس و بیم نمى شود و ارجمندى است که یارانش شکست نمى خورند و حقى است که مددکاران آن مغلوب نمى شود.3
أیها الناس! انه من استنصح الله وُفّق، و من اتخذ قوله دلیلا هُدى للتى هى أقوم.
اى مردم! کسى که از خدا پند و خیر خویش را مسألت نماید، موفق گردد و هر کس که کلام خدا را براى خود راهنما اتخاذ کند به آن طریقه اى که محکم تر و راست تر است هدایت شود.4
أنزل علیک الکتاب تبیانا لکل شىء و عمّر فیکم نبیه ازمانا، حتى أکمل له و لکم فیما أنزل من کتابه دینه الذى رضى لنفسه.
خداوند قرآن را که در آن هر چیزى توضیح داده شده است براى شما فرو فرستاده و پیامبرش را مدتى در میان شما زنده نگه داشت تا دین خویش را که در کتابش آورده است و مورد پسند و خشنودى اوست براى او و شما کامل کرد.5
لا تُکشف الظلمات الا به.
تاریکى هاى نادانى و جهل جز به وسیله آن (قرآن) رفع نشود.6
اعلموا انه (القرآن) شافع مشفّع، و قائل مصدّق.
آگاه باشید! قرآن شفاعت کننده اى است که شفاعتش پذیرفته و گوینده اى است که سخنش تصدیق شود.7
ان لکم عَلَماً فاهتدوا بعلمکم.
حتمى است که براى شما نشانه اى است با آن نشانه هدایت شوید!8
ان الله سبحانه لم یعظ أحدا بمثل هذا القرآن فانه حبل الله المتین، و سببه الامین، و فیه ربیع القلب، و ینابیع العلم، و ما للقلب جلاء غیره.
خداى سبحان هیچ کس را به چیزى چون قرآن اندرز نداده است، زیرا آن ریسمان استوار خداست و واسطه امین و درستکار اوست. در قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش و براى دل جز آن صیقلى وجود ندارد.9
شرح و تفسیر
و من کلام له علیه السّلام لابنه محمّد بن الحنفیّه لمّا اعطاه الرّایة یوم الجمل:
این سخن را على (ع) به فرزندش «محمّد بن حنفیّة» فرمود، در آن هنگام که پرچم را در روز جنگ «جمل» به دست او سپرد.
خطبه در یک نگاه:
از روایات به خوبى استفاده مى شود که امیر مؤمنان على (ع) اصرار زیادى داشت که در میدان «جمل» جنگى صورت نگیرد و خون مسلمین بر صفحه آن ریخته نشود. و نیز آمده است که در آن روز پرچم را به دست «محمد بن حنفیه» داد سپس در فاصله میان نماز صبح تا ظهر، پیوسته آنها را دعوت به صلح و اصلاح و بازگشت به پیمان و بیعت مى کرد. و خطاب به «عایشه» کرد و فرمود: «خداوند در قرآن مجید، تو (و سایر همسران پیامبر را) دستور داده است که در خانه هایتان بمانید (و آلت دست این و آن نشوید)! تقواى الهى پیشه کن و به خانه ات باز گرد و فرمان خدا را اطاعت کن! بعد رو به «طلحه» و «زبیر» کرد و فرمود: «شما همسران خود را در خانه پنهان کرده اید، ولى همسر رسول خدا (ص) را به میدان، در برابر همه آورده اید! شما مردم را تحریک مى کنید و مى گویید ما براى خونخواهى «عثمان» این جا آمده ایم و مى خواهیم خلافت، شورایى شود (در حالى که مردم انتخاب خود را کرده و خود شما نیز بیعت نموده اید)! به «زبیر» فرمود: «آیا به خاطر دارى که روزى در مدینه من و تو با هم بودیم و تو با من سخن مى گفتى و تبسّمى بر لب داشتى، پیامبر از تو پرسید آیا على را دوست دارى؟ تو گفتى چگونه او را دوست نداشته باشم در حالى که میان من و او، هم خویشاوندى و هم محبّت الهى است در حدّى که در باره دیگرى نیست! در این جا پیامبر (ص) فرمود: تو در آینده با او پیکار خواهى کرد، در حالى که ظالم هستى! تو گفتى پناه مى برم به خدا از چنین کارى»! باز هم على (ع) به نصیحت ادامه داد و به پیشگاه خداوند عرضه داشت: «خداوندا من بر اینان اتمام حجّت کردم و مهلتشان دادم تو شاهد و گواه باش!» سپس قرآن را گرفت و به دست «مسلم مجاشعى» داد و فرمود: «این آیه را براى آنها بخوان: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما .، اگر دو گروه از مؤمنان با هم پیکار کنند در میان آنها صلح برقرار سازید». او به لشکرگاه دشمن نزدیک شد و قرآن را به دست راست گرفت و آیه را خواند. آنها حمله کردند و دست راست او را قطع نمودند. قرآن را به دست چپ داد، دست چپش را قطع کردند. با دندان گرفت او را کشتند. این جا بود که على (ع) فرمود: «هم اکنون پیکار کردن با این گردنکشان براى ما گواراست»! در این جا بود که سخن بالا را خطاب به «محمّد بن حنفیّه» بیان فرمود.
به هر حال در این خطبه امام (ع) رموز مهمّى از فنون جنگ و نکته هایى را که از نظر روانى و جسمى در یک سرباز مسلمان اثر مى گذارد و او را شجاع و آماده براى پیکار مى کند، بیان مى فرماید.
این کلام مشتمل بر هفت جمله است: در جمله اوّل یک دستور کلّى در باره مقاومت در میدان نبرد مى دهد و سپس در پنج جمله دیگر انگشت روى جزئیات و ریزه کاریها و امورى که تأثیر در استقامت و پیروزى دارد مى گذارد و در هفتمین و آخرین جمله، توجّه به پروردگار و توکّل بر ذات پاک او و این که پیروزى در هر حال از سوى اوست را مطرح مى فرماید تا با قدرت و قوّت ایمان، مشکلات و سختیهاى جنگ قابل تحمّل شود و روحیّه نبرد در حدّ اعلى براى مبارزه با دشمن قرار گیرد.
***
همچون کوه استوار باش!
وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ، وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ. (نهج البلاغه، نامه 47)
بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روى گردانید، و پیوند دوستى را از بین ببرید.
ماه محرمالحرام فرا رسید. ماهی که در آن چشمهای هر انسان آزادهای با هر مذهب و نژادی از داغ نواسهی عزیز پیامبرِ مهربانی صلاللهعلیهوآلهوسلم خیس و بارانیست. عاشقان حسین شالهای سیاه عزاداری را بر تن کردهاند. قرار است کویر داغ سینههای انسانهای خسته از ستمِ نفس و بیداد ستمگران با آرمانهای پاک اباعبدالله آبیاری شود تا جوانههای شور و شعور و رستگاری از میان آن کویرِ تفتیده سر بر آوردند.
آری؛ وادی ارادت به مولایمان حسین وادی شور و شعور است و نه تنها شور. همانگونه که هر لحظهای از لحظات قیام امام حسین ع از مکه تا کربلا به آزادگان هر عصری از اعصار، هم درس شور میدهد و هم شعور.
عاشورای حسین هر چند تنها یک روز بود، اما دامنهی اثرگذاری آن تا قیام قیامت کشیده شد و آنچنان در عمق وجدانها اثر گذاشته که جهانیان در محرم هر سال، اوج عشق و اخلاص نسبت به آموزگار حریت و اسوهی راستین جهاد و شهادت را به نظاره مینشینند.
امروزه انعکاس عزاداریها و مراسم ارادتمندان به اباعبدالله ع در برابر چشم جهانیان، مسئولیت پیروان مکتب امام حسین ع را سنگینتر کرده است؛ چرا که عملکرد ما به عنوان مدعیان پیروان آن امام بزرگوار باید آینهای صاف و بدون خط و خش از آیین اماممان باشد تا دیگران با دیدن عزاداریهای ما جذب مکتب مولایمان شوند، نه اینکه با اجرای برنامههایی سخیف و ناپسند و یا نمایش کارناوالهای قمهزنی و تیغزنی بر روی سرکها موجبات ترس و وحشت افرادی را فراهم آوریم که ممکن بود با تماشای رفتار صحیح ما جذب مسیر انسانساز و متعالی کربلا و امام حسین ع شوند.
باید به این نکته توجه کنیم که هر یک از ما میتوانیم عامل هدایت و یا هم دخیل در گمراهی هر یک نفری باشیم که چه حضورا و چه مجازا شاهد نوع عزاداری و تجلیل ما از محرم و عاشورا خواهد بود.
مکتب حضرت اباعبدالله علیهالسلام انسانسازترین مکتب تاریخ بشریت است. مکتبی که مدیر آن از تمام دار و ندار و هستی و خانوادهی خود میگذرد تا مشعل فروزان هدایت جامعهی انحرافزدهی خویش و نسلهای پس از خود باشد و همچنان روشنی بتاباند.
مکتبی که آموزگاری چون زینب کبری سلاماللهعلیها دارد. زینبی که به تنهایی به تمامی مردان روزگار درس مردانگی داد و به مفهوم غیرت معنایی دوباره بخشید. خواهری که در تلخترین مصیبتها جز زیبایی ندید و آن را با نیکوترین صبرها و شیواترین سخنها آنچنان جاودانه کرد که وی را سفیر عاشورا نامیدند؛ که کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود…
مکتبی که بازماندگان آن با وجود ضعف ظاهری لرزه بر پایههای کاخهای ابنزیادهای اعصار انداختند. و مکتبی که متولیان آن با خون پاک خود بقا و دوام آن را امضا کردند و اینچنین جاودانه شدند.
و اینگونه بود که واقعهی عاشورا که در مقایسه با بسیاری از رخدادهای دیگر، حجم کمی از وقایع را به خود اختصاص داده است؛ اما در طول تاریخ خویش، بیشترین توجهات را به خودش جلب کرده و علاوه بر نقش گسترده و تاثیر عمیق اجتماعیتاریخی خود، به صورت فرهنگی ویژه با ساختاری منحصر به فرد در آمده است.
فرهنگی که هر اندازه از عمر بابرکت آن میگذرد از تازگی و طراوت آن کم نمیشود و هر ساله وجدانهای بیدار جدیدتری از سراسر جهان را با هر نژاد و آیینی به خود فرا میخواند و جذبشان میکند.
این طراوت، جذابیت و عقلانیت از نشانههای یک مکتب انسانسازِ راستین است. پس بیاییم ما هم که خود را پیرو این مکتب متعالی میدانیم با تأسی از مولایمان امام حسین ع، خشتی تازه در برپا نمودن این مکتب متعالی و الهی در این عصر بیفزاییم نه اینکه بالعکس از خشتهای سازهی آن نیز بکاهیم.
ابن الکوّاء از جمله افرادی بود که در باره معارف دین دچار تردید بود و از هیچ تشکیکی ابا نداشت و از حلم بردباری امام (ع) و اخلاق عظیم او سوء استفاده می کرد و فرصت را برای هجمه به دین مناسب دیده بود. امام او را بازداشت و تبعید نکرد تا اینکه او یکی از بزرگان و جاسوسان خوارج شد و امام پاسخ کلمات سخت او را با قرآن می داد. ابن کواء وقتی به امام می گفت:
(لئن أشرکتَ لیحبَطَنَّ عَمَلُک)[1]: اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می شود.
امام (ع) به فرموده خدا پاسخ او را داد:
(فاصبِر إنَّ وعد الله حقٌّ ولا یستَخِفَنَّک الَّذین لا یوقنون)[2]: صبر پیشه کن که وعده خدا حق است. هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نکنند.
به هر حال بین امام و ابن الکواء مناظراتی بود که غرض ابن کواء اطلاع بر واقعیت و شناختن حق نبود، بلکه غرض او امتحان امام و مزاحمت او بود. در بین آن ها این مناظرات است:
ابن کواء گفت: به من خبر بده از آن کسی که در شب بینا و در روز بیناست؟
و از آن کسی که در شب و روز کور است؟
و از کسی که در شب کور و در روز بیناست؟
و از کسی که در روز کور و در شب بیناست؟
امام فرمود:
ادامه مطلبیکى از آن امیر (ع) تقاضا کرد تا پندى به او دهد ، حضرت چنین فرمود:
از آنان مباش که بى عمل، به آن جهان امید مى بندند و به آرزوى دراز در توبه درنگ مى کنند. در نکوهش دنیا گفتار پارسایان بر زبان مى آورند، اما در کار دنیا، کردار دوست داران آن به کار مى بندند. اگر دولت دنیا به چنگشان افتد گرسنه چشمى شان سیر نگردد و اگر از آن بى بهره مانند قناعت نکنند. به داده ها سپاس حق نگویند و از بقیت آن زیاده خواهند.
مردم را از کار ناپسند نهى کنند و خود از آن دست نکشند، به کارهایى فرمان دهند که خود آن را به جاى نیاورند. نیکوکاران را دوست مى دارند، اما کردارشان را پیشه نکنند، و گناهکاران را دشمن مى دارند، اما خود یکى از آنانند. از بسیار گناه، مرگ را ناخوش مى دارند، و پیوسته به آنچه مرگ را به آن سبب ناگوار مى شمارند عمل مى کنند.
اگر بیمار گردند پشیمان شوند و اگر تندرست باشند به غفلت از مرگ ایمن گردند. چون عافیت یابند خودپسند باشند و چون رنجور شوند نومید گردند. چون گرفتار بلا آیند به خداى روى نیاز آورند و چون به راحت و آسانى رسند، فریفته به دنیا، از خداى روى بگردانند. هوا و هوس در پندار واهى، بر آنان چیره گردد، اما در باور خود، بر نفس خویش چیره نشوند. از گناه دیگران که سبکتر از گناه آنان است ترسناکند اما بیش از عمل خود امید پاداش دارند.
اگر بى نیاز شوند فرحناک و سرکش گردند و اگر درویش، نومیدانه به سستى گرانید. در کار کوتاهى کنند و در خواستن زیاده خواهند. اگر آرزوى هوس آلود بر آنان دست یابد نافرمانى فرا پیش دارند و توبه واپس اندازند. اگر محنتى بر آنان روى دهد، از آیین دین دست شویند. به مردم عبرت آموزند و خود عبرت نگیرند. در پند گفتن از اندازه بگذرند و خود پند نپذیرند. در قول سرفرازند و در فعل بینوا . در کار دنیاى فانى پر شور و پایدار و در کار جهان باقى سهل انگار. غنیمت آن جهان را غرامت پندارند و غرامت این جهان را غنیمت انگارند از مرگ مى پرهیزند اما زان پیشتر که فرصت از کف برود به کار نیکو بر نمى خیزند.
گناه دیگران را بزرگ مى شمارند اما گناه بزرگتر خویش را کوچک مى پندارند و طاعت دیگران را اندک مى نگارند، و آن خویشتن را گران مى شمارند. پس مردمان را طعنه زنند و نکوهش کنند و با خویشتن نرمى و مدارا روا دارند. یاوه سرایى با توانگران را دوست تر دارند تا یاد خداى را با درویشان، سود خویش را به زیان دگران حکم کنند اما زیان خویش را به سود دگران حکم ندهند.
دگران را راه مى نمایند و خویشتن را گمراه مى سازند. پس دگران به فرمان آنان راه راست مى پیمایند و آنان خود نافرمانى خداى مى کنند تمام مى ستانند و ناتمام مى دهند از خلق مى ترسند و فرمانشان مى برند چه، از خداى بیم ندارند و از خداى نمى ترسند و فرمانش نمى برند، چه از خلق مى هراسند.
(سیدرضى گوید: اگر در این کتاب جز این کلام سخنى دیگر نبود، هم این سخن، پند رستگارى توده مردم، و حکمت بالغه، و بصیرت اهل نظر و عبرت صاحبدلان را بس بود).
ترجمه دکتر اسدالله مبشری
برای دسترسی به متن ترجمه این مترجم اینجا کلیک کنید
چکیده:
در ششمین آیه سوره حمد که شبانه روز در نمازها میخوانیم عرضه میداریم (اِهَدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما. راهی که ما را به تو و آنچه موجب رضای تو است برساند ، راهی جدای از راه کسانی که غضب تو آنها را فرو گرفته، و همچنین جدای از راه گمراهان . بیشک «صراط مستقیم» مفهوم بسیار وسیع و گستردهای دارد که لازم است ویژگی های آن با استناد به قرآن و روایات و سخنان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه برای جویندگان حقیقت و رهروان راه راست ، تبیین و مشخص گردد. معنای لغوی «صراط» بزرگراه وسیع و روشن است و معنای «مستقیم» که از مادهی «قوم» میباشد، شیء بدون اعوجاج و انحراف میباشد. از این رو، «راه مستقیم» که همان «صراط مستقیم» است و در برابر «راه معوج» قرار دارد، راهی است که از تخلّف و اختلاف در امان باشد. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «انحراف به راست و چپ گمراهی و ضلالت است و راه مستقیم و میانه ، جاده وسیع حق است». (نهج البلاغه، خطبه16) مصداق صراط مستقیم، همان «دین قیّم» است که خداوند در قرآن کریم بیان فرموده است (انعام/161)؛ هرچند که مصادیق دیگری چون قرآن و امامان معصوم (ع) نیز دارد. «صراط مستقیم» یکی بیش نیست. انسان در مسیر هدایت نیازمند شناخت این راه است. راه مستقیم در دنیا راهی است بدون افراط و تفریط و راهی است پا برجا و درست و در آخرت راه مؤمنان به سوی بهشت است. امیرالمؤمنین (ع) (محمّدی ری شهری ،1384ش ،ج 6، ص249). صراط، راه رسیدن به معرفهالله است. صراطی در دنیا داریم و صراطی در آخرت. آن صراطی که در دنیاست، همان امام واجبالاطاعه است که هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، در آخرت از روی صراط که پلی است بر روی جهنم عبور میکند و کسی که امام را در دنیا نشناسد، پایش از صراط آخرت میلغزد و به جهنم میافتد. امام صادق(ع) (محمّدی ری شهری ،1391ش، ج6، ص274). و اما در مقابل صراط مستقیم ، راههای انحراف و گمراهی قرار گرفته است که شیطان سعی می کند به وسایل و حیله های مختلف انسان را از راه مستقیم، منحرف و به بیراهه و ضلالت و گمراهی بکشاند . در این تحقیق با استناد به نهج البلاغه ، مصادیق صراط مستقیم مورد کنکاش علمی قرار گرفته که مهم ترین آنها عبارتند از : راه شناخت خداوند ، قرآن کریم ، دین اسلام، پیامبر (ص) ، امیرالمؤمنین علی (ع) ، اهل بیت پیامبر و امامان معصوم (ع) ، انبیاء و پیامبران الهی ، حکومت حق و عدالت، راه متقین و صالحین و شهدا، انجام کار خیر و پرهیز از شر و آخرت طلبی. اما پیروی از شیطان ، پیروی از هوای نفس . دنیا دوستی و دنیا طلبی از مصادیق راههای انحرافی هستند که انسان را از مسیر هدایت و سعادت دور می کنند و در ورطه بدبختی و هلاکت می افکنند. روش تحقیق با هدف کاربردی به صورت توصیفی ـ تحلیلی است و جمعآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و متنی می باشد که در پنج فصل گردآوری و تنظیم شده است.
و قال علیه السلام فی صفة المؤمن : المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَیْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً. یَکْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَیَشْنَأُ السُّمْعَةَ. طَوِیلٌ غَمُّهُ،بَعِیدٌ هَمُّهُ، کَثِیرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ. شَکُورٌ صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ، ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ آلْخَلِیقَةِ، لَیِّنُ آلْعَرِیکَةِ! نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ،وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.
امام علیه السلام درباره صفات مؤمن فرمود : انسان باایمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست، سینه اش از هرچیز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچیز خوارتر (و تسلیمتر) است، از برترى جویى بیزار و از ریاکارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند، سکوتش بسیار و تمام وقتش مشغول است، شکرگزار و صبور، بسیار ژرف اندیش است و دست حاجت به سوى کسى دراز نمى کند، طبیعتش آسان (و سختگیرى در کار او نیست) و برخوردش با دیگران توأم با نرمش است، دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناک) محکمتر و سختتر و (در پیشگاه خدا) از بَرده تسلیم تر است.
شرح و تفسیر حکمت 333 در ادامه مطلب .
ادامه مطلب
پیشگویی های امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) درباره حضرت مهدی(ع) در این بخش ها آمده است:
خطبه ۹۳
خطبه ۱۰۰
خطبه ۱۳۸
خطبه ۱۵۰
خطبه ۱۵۲
خطبه ۱۸۲
خطبه ۱۸۷
خطبه ۱۹۰
حکمت یکم
شرح حکمت ۲۰۹ :
امام علی علیه السلام فرمودند : لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا، وَتَلاَ عَقِیبَ ذَلِکَ: (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).1
دنیا همچون شتر بدخویى است که بعد از چموشى به ما روى مىآورد و همچون شترى است که دوشنده شیر را گاز مىگیرد تا شیر را براى فرزندش نگهدارى کند، سپس امام این آیه را تلاوت فرمود: ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت گذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان آن قرار دهیم.
امام علی(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود خبر مسرت بخشى از آینده اهل بیت و پیروان مکتب آنها مى دهد و مى فرماید: «دنیا همچون شتر بدخویى است که بعد از چموشى به ما روى مى آورد و همچون شترى است که دوشنده شیر را گاز مى گیرد تا شیر را براى فرزندش نگه دارى کند. سپس امام آیه 5 سوره «قصص» را تلاوت فرمود: ما مى خواهیم بر مستضعفان زمین منت گذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان آن قرار دهیم»، (لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا، وَ تَلاَ عَقِیبَ ذَلِکَ: (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)). «شِماس» (بر وزن کتاب) معناى مصدرى دارد و در اصل به معناى سرکشى و چموشى حیوان است، سپس در مورد انسان هاى سرکش و عصیان گر نیز به کار رفته است و شَماس (بر وزن تماس) معناى وصفى آن است و به حیوان سرکش و انسان عصیانگر گفته مى شود.
«عطف» (بر وزن فتح) به معناى تمایل پیدا کردن یا مایل ساختن به چیزى است. این واژه گاهى به صورت متعدى به کار مى رود که به معنى مایل ساختن است و زمانى با «إلى» متعدى مى شود که به معنى مایل شدن به چیزى است و هنگامى با «على» متعدى مى شود که به معنى بازگشت به چیزى است و گاه با «عن» که به معنى انصراف از چیزى است. «ضروس» از مادّه «ضَرْس» (بر وزن ترس) به معناى دندان گذاردن بر چیزى و فشار دادن است و «ضروس» به شتر کج خلقى مى گویند که افراد را گاز مى گیرد.
مفهوم جمله این است: همان گونه که شتر شیرده از دوشیدن شیر خود ممانعت مى کند مبادا گرفتار کمبود شیر براى بچه اش گردد و افرادى را که به سراغ دوشیدن شیر مى روند گاز مى گیرد همچنین در آینده دنیا به سوى ما باز مى گردد و به قدرت پروردگار، مخالفان ما سرکوب مى شوند و حکومت به دست صالحان مى افتد، همان گونه که قرآن مجید وعده داده است. جمله «نرید» که فعل مضارع است و معمولا دلالت بر استمرار دارد نشان مى دهد که این آیه گرچه در داستان بنى اسرائیل ذکر شده که خداوند به آنها وعده داد بر فرعونیان پیروز مى شوند و سرانجام پیروز شدند، ولى منحصر به آنها نیست، افراد مستعضف هرگاه تکیه بر ذات پاک پروردگار کنند و از او یارى بطلبند و انجام وظیفه نمایند سرانجام بر ظالمان و مستکبران پیروز مى شوند، ائمه و پیشوایان روى زمین مى گردند و وارث امکانات وسیع ظالمان و مستکبران.
این آیه از آیاتى است که اشاره به ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه) دارد. در حدیثى که مرحوم شیخ طوسى در کتاب غیبت خود آورده است، امیرمؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود: «هُمْ آلُ مُحَمَّد یَبْعَثُ اللهُ مَهْدِیُّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَیُعِزُّهُمْ وَیُذِلُّ عَدُوَّهُمْ، منظور از مستضعفان در آیه فوق آل محمد است که خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى که بر آنان وارد شده بر مى انگیزد و به آنها عزت مى بخشد و دشمنانشان را خوار و ذلیل مى کند». همین مضمون در حدیثى از امام على بن الحسین(علیه السلام) آمده است که مى فرماید: «وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشیراً وَنَذیراً إنَّ الاْبْرارَ مِنّا أهْلَ الْبَیْتِ وَشیعَتَهُمْ بِمَنْزِلَةِ مُوسى وَشیعَتِهِ وَإنَّ عَدُوَّنا وَأشْیاعَهُمْ بِمَنْزِلَةِ فَرْعَوْنَ وَأشْیاعِهِ، سوگند به کسى که محمد را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان از ما اهل بیت و پیروان آنها به منزله موسى و پیروان او و دشمنان ما و پیروانشان به منزله فرعون و پیروانش هستند (سرانجام پیروز مى شوند و آنها نابود مى گردند و حکومت حق و عدالت برقرار خواهد شد)». اضافه بر آیه شریفه و کلام ائمه هدى(علیهم السلام) این مسئله را نیز مى توان به صورت منطقى اثبات کرد و آن این که خداوند حکیم و رحیم، انسان را براى هدف والایى آفریده است و اگر قرار باشد تا آخر دنیا وضع کنونى ادامه یابد، ظالمان بر اوضاع مسلط باشند، احکام الهى به فراموشى سپرده شود و ظلم و فساد و قتل و جنایت در مقیاس هاى وسیع جهانى حکمفرما گردد، به یقین چنین امرى با حکمت خداوند درباره آفرینش انسان سازگار نیست.
باید منتظر بود زمانى فرا رسد که ایمان و اخلاق و عقلانیت بر جهان حاکم گردد و اولیاى الهى بر جهان حکمرانى کنند و مدینه فاضله انسانیت که هدف نهایى خلقت انسان بوده است برقرار شود به مصداق (أَنَّ الاَْرضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُونَ) و به مصداق آیه: «(وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِّنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لاَ یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً)، خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده داده است که به یقین، خلافت روى زمین را به آنان خواهد داد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت بخشید، و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، برایشان پا برجا و ریشه دار خواهد ساخت، وترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل مى کند، به گونه اى که فقط مرا مى پرستند، و چیزى را همتاى من قرار نخواهند داد». بنابراین آنچه در آیات و روایات آمده است با دلیل عقل نیز هماهنگ است.
1- سوره قصص آیه 5
شرح و تفسیر آیت الله مکارم شیرازی
کتاب «جرعههای سلامتی» گزیدهای از رهنمودهای نهج البلاغه در مورد سلامتی جسم و روح است که پس از آوردن هر یک از این گزیدهها، توضیحاتی در مورد آنها گفته شده است.
کتاب «جرعههای سلامتی» مجموعه رهیافتهایی از نهج البلاغه در مورد جسم و جان است.
نهج البلاغه کتاب حکمت و خزانه ی معرفت و نهری از انهار بهشتی که از کلام علی بن ابی طالب(ع)، نگین آفرینش، جاری گشته است و دریای بیکران علم الهی را با اذهان کوچک و ناتوان آدمیان پیوند داده است.
نهج البلاغه ستاره ی درخشانی از آسمان علم و معرفت که بدون شک تا واپسین روز عالم، انسان های تشنه ی حمکت، در اعماق ژرف آن فرو خواهند رفت و به انتهای آن نتوانند رسید.
نهج البلاغه، فرهنگ زیستن در اوج سلامتی و سعادت و پرواز بر بال های آرامش تن و روان تا وصول به مبدا و مقصد آفرینش و گلستان روح افزای بی رنج و بی اضطراب الهی است.
نهج البلاغه ، کتاب گوهر باری که به ما می آموزد چگونه باید زیست تا همواره در سایه سار سلامت و بهروزی آرمید تا به سر منزل مقصود رسید.
کتاب «جرعههای سلامتی» که به همت دکتر مژده پورحسینی گردآوری شده است، گزیدهای از رهنمودهای نهج البلاغه در مورد سلامتی می باشد.
این موارد شامل سلامتی جسمی و روحی هستند و پس از آوردن هر یک از این گزیدهها توضیحاتی در مورد آنها آورده شده است.
در یکی از این گزیدهها با عنوان «روزی برای تو ، روزی به زیان تو» که از حکمت 396 نهج البلاغه گرفته شده است، آمده:
«روزگار دو روز است: روزی برای تو، روزی به زیان تو. پس چون خواهی که جان سالم بدر بری در روزی که برای توست، سرکشی مکن و در روزی که به زیان توست، شکیبا باش.»
در توضیح این حکمت اشاره شده: روانکاوان و روانپزشکان به کسانی که گرفتار واکنشهای نامناسب و بیمارگونه در مقابل سختیها و مصیبتها شدهاند، توصیه میکنند تا با دیدن جنبهی مثبت و امیدوار کنندهی حوادث، آرامش خود را حفظ کنند تا از زندگی خود بهره بیشتری برند.
این روش یعنی (توجه درمانی) به فرد کمک میکند تا چه در ایام اقبال و چه در روزهای ناگوار، تعادل نگرش خود را حفظ کند و گرفتار افراط و تفریط نشود.
حضرت علی(ع) در خطبه 110 نهج البلاغه میفرمایند: ارتباط با خویشاوندان مرگ را به تاخیر میاندازد و عمر را طولانی میکند. رابطه خانوادگی فعال و زنده عوامل بیماری را از روح و جسم آدمی دور میکند. صله رحم عامل طول عمر شماست.
در توضیح این خطبه، توضیحی از دکتر دین آرنیشراز مجله ریدر دایجست منتشر شده است: آیا میدانید کسانی که خود را به یک گروه یا جمعیت متصل میکنند، از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند؟
تحقیقات نشان میدهد کسانی که در جمع زندگی میکنند و به کارهای گروهی و تفریحات دسته جمعی و تعلقات فامیلی و خانوادگی پایبندی بیشتری نشان میدهند، در واقع از نوعی حمایت اجتماعی مضاعف برخوردار میشوند که به سلامت جسمی و روانی آنها کمک میکند و نسبت به افرادی که تنهایی و انزوا را میپسندند و به گوشهگیری عادت دارند، انسانهای متعادلتری هستند.
دانشمندان عقیده دارند رابطه مستقیمی میان روابط اجتماعی مثبت با طول عمر افراد وجود دارد و مشخصا وابستگیهای عاطفی و احساسی میان افراد خانواده، امید به زندگی انسان ها را میافزاید و از بروز انواع بیماریهای روحی و جسمی پیشگیری میکند.
علاوه بر آن، این افراد هنگام بروز مشکلات و ناگواریها، از حمایت بیشتری برخوردار میشوند و زودتر به سلامت پیشین باز میگردند.
کتاب «جرعههای سلامتی» توسط انتشارات میراث اهل قلم (کتاب دانشجویی) منتشر شده است.
فرآوری: نیره ولدخانی
بخش سلامت تبیان
درباره این سایت